تقدیم به احسانی که قلبم را شکست و من بی آنکه چیزی بگویم......
نوشته شده توسط : ๑۩۞۩๑...ẤŖ@Σ..๑۩۞۩♠๑
  comment نظرات ( 0)

تقدیم به بهترینم

 

* سلام گلم هم نفسم آرزو هام راضی شدن دیگه بهت نمی رسم

 

* یه شب تو پاییز که غم سر به سر دلت می ذاره AREZOO همون کسیکه بیشتر از همه دوست داره

 

* خوب می دونم تو این روزا تحملم کردی آره چشمات روشون نشد بگنHony   تورو دوست نداره

 

* این حرف را به جان تو با ترس می زنم با عبرت و گرفتن درس می زنم تو عاشق کسی شدی و من بی اطلاع از چشمهای خسته تو حدس می زنم.

 

* این سطر مختصر را گفتم که او بخواند هرچه به او ن نگفتم می خواهم او بداند او اولش نمی خواست ترکم کند ولیکن فهمید راز من را او رفت تا بماند.

 

* یه عمر تو را به هر جایی بردم هر لحظه که گذشت بی تو من نشمردم حالا تو بمان و قصه ات راحت باش از بس نرسیدم به تو آخر مردم.

 

* یه کاری کرد با دل من اون چشمای پر جذبه که ساعت خونه ام بعد یه عمری عقبه

 

* اون که نباید می شد انگار شده هرچی بگم نمی خوامش بیخوده    

 

 

* چشمات دیگه از من خسته سیره اما هنوز چشمای من اسیره فقط بدون که این دل شکسته منتظره بگی واست بمیره.

 

* چرا روی نقاشیای خود سایه می زنی این همه حرف خوب داریم حرف گلایه میزنی اگه منو دوست نداری راحت اینو بهم بگو چرا با حرفو نگات بهم کنایه می زنی.

 

* دائم برای دیدن هم دیر می کنیم وقت قرارها همه تأخیر می کنیم، اول برای عشق هم تند می دوییم اما وسطاش هم گیر می کنیم.

 

* برای عرض سلامت ترانه آوردی هزار و یک غزل عاشقانه آوردی شبی به چشم تو دل قول های زیبا داد از آن به بعد برایش بهانه آوردی

 

* چه کنم شبا که سر و صداها کم میشه بیشتر از روزا دلم برات تنگ میشه.

 

* سخته یکی بهت بگه ستاره شو بچینمت یه کم که بگذره بگه دیگه نیا ببینمت.

 

* با تقیدیم یه آسمون ستاره که از یه قلب بی قرار می باره فقط میخوام بگم به یادتم من وگرنه پاییز و بهار نداره.

 

* دل را شکست و مرتبه آخرش نبود دیگر نشانه ای زدل شاعرش نبود گفتم که چقدر می گذرد که ندیدمت مکث و سکوت و بی خبری خاطرش نبود.

 

* نه می خوام بین من و دلش جنگ بشه نه می خوام عشقی که اون نداره کم رنگ بشه من فقط یه چیزی از خدا میخوام دلم میخواد واسه یکبارم شده دلش برام تنگ بشه.

 

* گر در کنار او بشینم چه می شود از دست او ستاره بچینم چه می شود گفتم چه وقت جان بدهم پیش چشم تو او ناز کردو گفت ببینم چه می شود

.

* اسم همه را به سادگی یاد گرفت من راه وفا او راه فریاد گرفت گفتم به خدا برای تو می میرم از فعل و زمان جمله ایراد گرفت.

 

* اول نامه جای دل تنگ چند تا نقطه چین می گذارم جای اسم قشنگت سرسطر نازنین،نازنین می گذارم گفتن از تو ولی کار من نیست پس قلم را زمین می گذاریم

 

 

 

* سلام نازنین هنوز دق نکردم تورو آخر اما من عاشق نکردم

 

* وقتی اومد انگار دلم جدا شد زدم به تخته، تخته هم سیاه شد

 

* یه روزی پرسیم از تو کافیه جونم تو به من خندیدی گفتی راست بگم من نمی دونم

 

* امشب برای شعر خودم طرح می دهم مرا ببخش که عکس تورا شرح می دهم

 

* مونده رو وقتی که رفتی ساعت پیر دیواری به اونم خبر رسیده دیگه مارو دوست نداری

 

* کاش تو که آسمون شدی، من مثل دریا می شدم، عکست می افتاد روی موج ، من با تو تنها می شدم

 

* اون کسی که دلش می خواد یه لحظه دیگه بمیره برای چی باید واسه خودش تولد بگیره

 

* اومد تا خواستم بزنم به تخته دیدم نیومد دوباره رفته

 

* چاره ای نیست جز اینکه امضای تورو تو دفترم به عشق دیدنت تو خواب بذارمش زیر سرم

 

* دعا کنیم نزدیک تحویل سال هیچ آرزویی نشه محال

 

* گفته بودی اگه راست میگی برای من بمیر، می میرم اما خودت بیا و جونمو بگیر

* امشب به نیت همه دلها شعری برای چشم تو می خوانم هرگز مرا تو دوست نخواهی داشت تنها حقیقتی است که می دانم

 

* میگم تو توی قلبم هم اولی هم دومی میگه من انقدر دارم که تو توی اونا گمی

 

* آن روز چه صمیمی با من تو دست دادی تنها تو دست دادی و من هر چه هست دادم

 

* میگم قرار بود تو بیای بارون دیگه بند اومده میگه بارون بهونه بود چشمات دل منو زده

 

* تولدم گذشت تو مگه اینجا اومدی حتی نیومدی بگی چرا به دنیا اومدی

 

* عکس تو رفت از اطاقم خودتم نباش تو شهرم، من دیگه تا آخر عمر با تو و عکس تو قهرم

 

* گفتی شب زنگ میزنی ببین هنوز شب نشده جای ماه و خورشیدت هنوز مرتب نشده

 

* غصه ام از این نیست که تورو اون روز اسیر ندیدمت، فقط دارم دق می کنم چون تورو سیر ندیدمت

 

*می دونم توی قایم باشک روزگار یه روز از دست چشمای این دیونه در میری

 

 

* دیشب کلام نقره نازت عجیب بود با من که آشنای تو بودم غریب بود، شب بود و میهمان و تو و ماه و آسمون زیبا خیال می کنم او یک رغیب بود

 

* مگه ازت چی کم دارم که روز و شب ناز می کنی فکر می کنی ازم سری، بال داری پرواز می کنی

 

* مارو بگو سپردیمش دلو چشمامونو به کی اون که به زتدگی می گفت نمایش عروسکی

 

*دارم از تو می نویسم تو یک روز سرد یرفی قلمم نمی نویسه میگه تو نداری حرفی

 

* برو دیگه نبینمت خاطر خواهیت دروغ بوه تو خلوتم با گریه هام چقدر سرت شلوغ بوده

 

* روشنی چشمات نداره مرزی تو بیشتر ازینا می ارزی

 

* دیگه شب های سیاه بی کسی

 اومده سربه سر من می ذاره

دیگه پاییز اومده کنج دلم

گمونم هوای رفتن نداره





:: موضوعات مرتبط: غم عشق تو , ,
:: بازدید از این مطلب : 1064
|
امتیاز مطلب : 49
|
تعداد امتیازدهندگان : 12
|
مجموع امتیاز : 12
تاریخ انتشار : پنج شنبه 5 اسفند 1389 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: